زن عشق می کارد و کینه درو می کند ...
می تواند تنها یک همسر داشته باشد و
تو مختار به داشتن چهار همسرهستی ...
برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی
لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی ...
او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی ...
او می زاید و تو برای فرزندش نام
انتخاب می کنی ...
او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ...
او بی
خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ...
او مادر می شود و همه
جا می پرسند نام پدر ...
و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می
شود؛ پیر می شود و میمیرد ... و قرن هاست که او عشق می کارد و کینه درو می
کند چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بربادرفته
اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش، گام های شتابزده جوانی برای رفتن و
درد های منقطع قلب مرد سینه ای را به یاد می آورد که تهی از دل بوده و
پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند ... و اینها همه کینه
است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد ... و این، رنج است...
هر بار که میگویند "روز زن" , "روز مادر" به این فکر میکنم که جز یک روز دیگر چه به زنان و مادران این مملکت داده اند؟!
فقط یک روز! و ای کاش آن روز را نداشتیم اما...
ای کاش روز زن نداشتیم تا هر بار با شنیدنش خنده ی تلخی نمیزدم و از خود نمی پرسیدم "زن به جز در تقویم دیگر کجای قانون این کشور جایگاهی دارد؟!!! و چرا حقوق مادر را تنها در یک روز خلاصه میکنند..."
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |